برزویه کو وان هوش و هنگ / فرزانگان رود گنگ / کو زندگان زنده رود / وارستگان هست و بود
بوسهل و بهمنیار کو / صدرای شیرین کار کو / وان زمره عیار کو / وامانده از سرو و سرود
بر باد بنگر گوهران / در خاک ره دانشوران / در آتش غم داوران
نی رمز ماند و نی سخن / آن سرو را از بیخ و بن / کندند بدعت آوران
شمعی اگر می سوختی / صد شمع از او افروختی / چون صحبت پیغمبران
آنک ز رشک اهرمن / صد شمع سوزد بهر من / من غرق ظلمت بیکران
ای در حرم ای در هری / از خوی نامردم بری / در سایه سار سروری / ای رازی و ای مروزی
وخشورمان در کاشمر / کشته است سروی بر شمر / چون بوی گل برکش حشر / گر سوی کنعان می وزی
کوری چشم کافران / سیمرغ حق را خاوران / قافی است طوس طابران
دستان سیمرغ حجاز / پرورده سامان ناز / از خاندان مهتران
از ارتضاع ارتضاء / نامیده نامش مرتضی / کامش بهشت بی کران
سعی حکیم فهلوی / دادش صفای معنوی / در مروه بیش از بیگران
ای مشهد مهرت مقام / ای پور اسلام السلام
ز اکسیرها چون کیمیا / افروختندت اولیا
گفتندت ای جان سوخته / ای شمع ستخوان سوخته / آن جمع پنهان سوخته / آموختندت ها بیا
ای قاضی تبریز تو / قهر خمینی نیز تو / آن غمزه خونریز تو
ای خفتن گرشاسب تو / بیداری جاماسب تو / بودای شور انگیز تو
ای خانه ات فاراب و ران / کاشانه ات اسپیتمان / زرتشت بلخ و شیز تو
ای بوعلی ای بوالعلاء / ای زوره اهل ولا / از نوبه تا نیریز تو