سوسک آذری و زندان

آقا خیلی باحاله، یارو هیچ وقت فکر نمی کرد اگه بالای سوسکش توی کاریکاتور بنویسه namana یک آشوبی راه میندازه که بیا و ببین.
به نظر بنده (با این که این بنده خدا رو خوب نمیشناسم) بهتره که اعدامش کنن! چون این هموطن های آذری ما که خود بنده هم جزو رقیق اونها هستم، کلی الان جوش کردن و به این زودی ها ول نمی کنن.
خودتون می دونید که مذهب شیعه رو آذری ها در ایران رسمی کردن و مشروطه هم از تبریز شروع شد. خلاصه اگر این یارو اعدام نشه این تبریزی ها یک انقلاب جدیدی به راه میاندازن که اون سرش ناپیدا. حالا ببین من کی این حرفارو زدم؟!!!

آخه یکی نیست به طرف بگه مشتی، مجبوری یک متن بی مزه بی معنی بنویسی تو روزنامه در پیت ایران اونم جمعه بعد یک سوسک بکشی کنار یک یارو دیگه که از بخت بعد سوسک ترکه و حرف طرف مقابل رو نمی فهمه. اصلا همه قضیه رو با هم جمع کنی خدا وکیلی گریه داره نه اینکه طنز باشه.

به هر حال امیدوارم این آقای مانا نیستانی رو اول اعدام کنن بعد آزادش کنن بره خونشون بیچاره رو. ماها خودمون هر روز هزار جک درباره آذری ها می گیم و این مساله عادت شده لذا این بنده خدا هم از دستش در رفته در روزنامه چاپ کرده. دیگه این کار نمی کنه انشاالله.

ولی از باب دخالت استچبار جهانی در مسایل ممکلت باید واقعا ترسید. دیگه این خارجی ها به سوسک های ما هم رحم نچردن و اومدن نوع آذری اونها رو تفکیک کردن و به این آقای نیستانی پول دادن و خریدنش و اون نامرد هم این کار کرد. آخه ای بی دین ای لامروت چرا (با فتحه روی چ) این کار کردی؟ مجر دین نداری؟ مجر تو خودت زن و بچه نداری ها؟ آقا اعدامش کنید بره!

موبایل، ماشین و کامپیوتر

فکر کنم یک چند سالی هست که اماراتی ها دیگه ملخ رو از سبد غذایی خودشون درآوردن و کم کم یک خبرهایی داره میشه!

اشتباه نکنین عکس بالا از نمایشگاه ماشین نیست. اینجا غرفه اتصالات معادل همون شرکت ارتباطات سیار خودمانیه که به عنوان تنها اپراتور امارات تا حالا مشغول بوده. البته اوضاع اونجا مثل اوضاع اینجا در حال تغییره و اپراتورهای خصوصی در راهن. این شرکت غرفه بزرگی داشت که از غرفه مایکروسافت هم بزرگ تر بود. البته بیشتر به خاطر این بود که مسئولین این غرفه ها بلااستثنا محلی بودن و خوب به هر حال با اون همه آدم هیکل درشت باید هم از غرفه مایکروسافت بزرگ تر باشن چون چیزی برای نمایش نداشتن و فقط هیکل درشت شون جلب توجه می کرد.

بگذریم این ماشین بنز مجهز به انواع تجهیزات ارتباطی بود که توسط شرکت اتصالات برای مشتریانش فراهم میشه. تقریبا تمامی جمعیت دوبی دارای تلفن همراه هستن ولی متاسفانه اصلا سیستم کاریشون مثل اینجا پیشرفته نیست. فرتی میری ۱۰۰ درهم (۲۵ هزار تومان) میدی و یک سیم کارت می گیری. معلومه سیم کارت ۲۵ هزار تومنی به درد لای جرز هم نمی خوره. باید حداقل هفتصد هشتصد هزار تومن باشه! تازه باید ۱ سال منتظر بمونی تا سیم کارتت جا بیفته بعدش مخابرات تحویلت میده. اینم که مخابرات اول پول می گیره بعد می سازه تحویل می ده همش دروغه. این مدت فقط و فقط برای جاافتادنه!!!

البته این رو هم بگم به محض ورود شما به فرودگاه دبی یک sms به گوشی شما ارسال میشه و اعلام می کنه که از این به بعد شما می تونید با سرویس شرکت اتصالات از گوشی خودتون استفاده کنید. این امکان واقعا به درد بنده خورد.

سفر به دبی

بالاخره ما هم پامون به خارج از کشور رسید و ناکام از دنیا نرفتیم. از ۳ تا ۸ مهر امسال طبق معمول هر سال نمایشگاه جیتکس برقرار بود که بنده پارسال هم می خواستم برم اما به خاطر آماده نشدن گذرنامه جور نشد. اما امسال برنامه ریزی بنده درست پیش رفت و تونستم به این نمایشگاه برسم (بنده خدا آقای معموری که قرار بود با بیاد، مثل پارسال ما، گذرنامش آماده نبود).
البته سفر به کشور خارجی حالا اگر کشور همسایه ما امارات هم باشد با سفر داخلی فرق می کند و اولین فرقش هم برای بنده این بود که سوئیتی که یکی از دوستان به ما معرفی کرده بود رو جمع کرده بودن و ما ساعت ۱ نصفه شب وسط خیابون مونده بودیم کجا بریم. البته چیزی که توی دبی زیاده، هتله اما به خاطر جیتکس به شدت هتل ها پر و قیمت ها چند برابر شده بود. (این هم سندی براین حقانیت سیستم اقتصادی کشور ما و معلوم میشه جاهای دیگه هم، به هم وره!!!!!).
خلاصه شانس آوردم که تو راه اومدن از فرودگاه به میدان جمال عبدالناصر، با یک نفر آشنا شدیم و اون بنده خدا شماره همراهشو به من داده بود تا در صورت بروز اشکال در محل اقامت به هتل اونها برم. من هم زنگ زدم. اون بنده خدا هم اومد با هم گشتیم یک اتاق یک نفره پیدا کنیم، چون هتل اونها فقط یک اتاق ۳ نفره خالی داشت! هر چی گشتیم نتونستیم یک اتاق یک نفره خالی پیدا کنیم. در حین گشتن با یک نفر خوزستانی روبرو شدیم که اون هم دنبال یک اتاق می گشت. آدم خوبی بود با هم رفتیم و همون اتاق سه نفره رو گرفتیم.
در هر حال من تعداد زیادی عکس گرفتم که در روزهای آتی اونها رو به سایت ارسال می کنم.

سرور جدید

دیروز سایت خودم رو هم به سرور شخصی انتقال دادم. حالا همه چیز دست خودمون هست و هیچ مشکلی هم نداریم!

وقفه چند ساعته در نمایش سایت هم به خاطر انتقال به سایت جدید بود. البته بنده با ترفندی، سایت رو به آدرس اصلی سرور منحرف می کردم که مشخص نمی شد که سایت از کار افتاده ولی اگر به آدرس توجه می شد کاملا مشخص بود که سایت در آدرس دیگری نمایش داده می شه.
به هر حال این هم از مزایای سرور شخصیه که نصیب ما شده. خدا به ما ببخشه!

مقاله جدید در سایت

یک مقاله جدید همراه با کد به سایت اضافه شد. این مقاله نحوه ساختن یک صفحه تماس را نشان می دهد. این کد PHP امکان ایجاد فرم و ارسال محتوای آن به یک آدرس Email را به شما خواهد داد.
کد PHP همراه با یک کد جاوا اسکریپت ارایه شده است که امکان تایپ فارسی و انگلیسی را به طور همزمان به کاربر خواهد داد.
مقاله در بخش آموزش/ برنامه وب اضافه شده است.

نمایشگاه با کلاس!

این شهر ما هم واقعا که همه چیزش بی کلاسه. از جمله همین نمایشگاهش. حالا درسته ما هم شرکت کردیم ولی دلیل نمی شه اشکالاتش رو نگیم.
اشکال اصلی این هست که مسئولین نمایشگاه آدم های بی سوادی نسبت به کامپیوتر هستند. من برای بعضی هاشون که واقعا اخلاق خوبی دارن احترام قائل هستم ولی واقعا سواد کامپیوتری وجود نداره.
ما پیشنهاد دادیم که درباره یکی از محصولات ما که CMS هست یک همایش برگزار بشه ولی یک جوجه بچه کودک که فامیل های مسئول نمایشگاه هست جواب داد که باید ۱۵۰ نفر رو خودتون دعوت کنید، در حالی که همون کودک قبل از نمایشگاه و قبل از دریافت پول از ما گفته بود که با همایش در صورتی که سطحش بالا باشه موافقیم. همین آقا تو نمایشگاه اومده بود در کافی نت و عمل مقدس چت رو انجام می داد. این افراد فقط بلدن حرف بزنن و سطح نمایشگاه براشون مهم نیست. تو بلندگوها اعلام می کنن که آقا صدای اسپیکرها رو کم کنید، اما خودشون صد برابر بدترند.
به هر حال بنده برای تمام مسئولین محترم این نمایشگاه دعا می کنم و امیدوارم که در پناه صاحب الزمان زنده و سرحال باشند! اما تا وقتی که همین افراد مسئول این نمایشگاه ها باشند، همین آشه و همین کاسه!

اینترنت پر سرعت

امان از دست این اینترنت که بلای جان همه ما شده است. دیروز اینترنت پر سرعت در تهران راه افتاد و ما هنوز باید با همان اینترنت درب و داغان Dial up کار کنیم.
واقعا این مساله مشکل بزرگی شده و راه حل بسیار ساده اون هم اصلا به چشم مسئولین مربوطه نمی یاد. البته دلایل خوبی هم برای این مساله وجود داره. اولین مساله این هست که مسئولین نمی دونن که اصلا این اینترنت چیه! دوم اینکه وقتی تلفن و نامه و پیک و غیره وجود داره چه مرضیه که اصلا اینترنت داشته باشیم چه برسه به پر سرعتش!

به هر حال از شوخی گذشته خوشحالیم که حداقل تهرانی ها به وصال اینترنت پر سرعت رسیدن و انشالله ما هم به زودی زود شاهد این جانور جدید در شهر خودمان باشیم.

فوتوبلاگ برتر

اگر به سایت PhotoBlogs سر زده باشید، حتما نام فوتوبلاگ Chromasia رو حتما دیدید. این فوتوبلاگ بیشترین طرفدار رو به خودش جلب کرده و واقعا هم تصاویر بسیار زیبا و حرفه ای رو به نمایش گذاشته. من هر روز به غیر سایت جوانروح به این سایت هم یک نگاهی می اندازم.
شما هم یک نگاهی بکنید. ضرر نداره!